جریان پارک رفتن امروز ما
امروز برای بهتر شدن حالم رفتم پارک یکم با آبجی قدمبزنم
بعد هرچی شماره ی مادر رو میگفتم میگفت امکانپذیر نیست،منم بیخیال شدم
من موندم وآبجی رفت خودش قدم بزنه ، پارک هم خیلی خیلی شلوغ بود
بعد داشتم فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد
وای بین این همه جمعیت صدای گوشیم با صدای میثم مطیعی خورد
با اذن رهبرم ، از جانم بگذرم،درراه این حرم ، در راه یار
فکر کنید یهویی بلند این صدا توپارک پخش بشه
همه سرشونو برگردوندن که ببینن چه خبره چی شده
منم با کمال افتخار گذاشتم یکم زنگ بخوره بعد گرفتم
خندم گرفته بود ، همهباکمال تعجب نگاه میکردن منمدر مقابلشون لبخند میزدم.ههههه،بله دیگه اومدم خونه کلی خندیدم،
بنظرم خیلی این مداحی حاج میثم قشنگه بعد بلند و باشورم میخونه
ولی امروز خجالت نکشیدم تازه خوشحالم شدم که حرف هام ، که همون متن مداحی میشد رو به گوش کلی از خانوما و شایدم آقاها رسوندم
افتخار کردم که ولایی هستم و رهبری به این خوبی دارم
ان شاءالله سایشون همیشه بالای سرمون باشه
با اذن رهبرم،ازجانم بگذرم.....
برای حالمون دعا کنید،یاحق